اثرات تعادل نیتروژن شکمبه بر دریافت، قابلیت هضم مواد مغذی، فعالیت جویدن، و تولید و ترکیب شیر در گاوهای شیری با منابع پروتئینی جیره متفاوت است.

هدف مطالعه اثرات متقابل تعادل نیتروژن شکمبه و منبع پروتئین جیره بر مصرف خوراک، قابلیت هضم ظاهری فعالیت خوردن و ...


هدف مطالعه اثرات متقابل تعادل نیتروژن شکمبه (RNB) و منبع پروتئین جیره بر مصرف خوراک، قابلیت هضم ظاهری (ATTD)، فعالیت خوردن و نشخوار، تولید شیر (MY) و ترکیب شیر در گاوهای شیری بود. 24 گاو هلشتاین شیرده به 4 گروه تقسیم شدند که به طور تصادفی به تیمارهای غذایی شامل یک طرح آزمایشی مربع لاتین 4×4 تکرار شده که شامل چهار دوره 20 روزه بود، هر کدام با 12 روز سازگاری با جیره های آزمایشی و 8 روز نمونه برداری تقسیم شدند. تیمارها از ترتیب فاکتوریل 2×2 با 2 منبع اصلی پروتئین، دانه باقلا (FB) و سویای عبوری (SP؛ Beweka Kraftfutterwerk GmbH) پیروی کردند که در 2 سطح RNB ارائه شد: RNB0 (RNB 0 گرم بر کیلوگرم ماده خشک) وRNB- (RNB از 3.2 - گرم بر کیلوگرم ماده خشک؛ یعنی 4 تیمار). کنسانتره برای ایجاد جیره با سطوح RNB مورد نظر تنظیم شد. هر یک از منابع پروتئین ≥35٪ از کل پروتئین خام جیره (CP) را تامین می کند. هر دو جیره در یک منبع پروتئین دارای منابع علوفه و نسبت علوفه به کنسانتره مشابه بودند و هم انرژی بودند، اما در غلظت CP متفاوت بودند. اثرات اصلی RNB، منبع پروتئین و برهمکنش‌های آنها توسط PROC MIXED در SAS 9.4 مورد آزمایش قرار گرفت. اثرات متقابل برای مصرف ماده خشک روزانه و تولید شیر تصحیح شده با انرژی مشاهده شد، که برای RNB- از RNB0 در جیره های حاوی دانه باقلا کمتر بود (23.5 در مقابل 24.4 کیلوگرم ماده خشک در روز؛ 28.6 در مقابل 30.6 کیلوگرم شیر در روز)، اما در جیره های حاوی سویای عبوری (24.2 در مقابل 24.3 کیلوگرم ماده خشک در روز؛ 31.3 در مقابل 31.7 کیلوگرم شیر در روز) مشابه بود. قابلیت هضم NDF برای RNB- در مقایسه با RNB0 در جیره های غذایی دانه باقلا (44.9 در مقابل 49.1 گرم در 100 گرم) و سویای عبوری (48.5 در مقابل 51.9 گرم در 100 گرم) کمتر بود و برای سویای عبوری بیشتر از جیره غذایی دانه باقلا بود. اثرات متقابلی برای قابلیت هضم CP و غلظت نیتروژن اوره ای شیر وجود داشت که برای RNB- در مقایسه با RNB0 در هر دو، دانه باقلا (55 در مقابل 63.1 گرم در 100 گرم CP؛ 5.65 در مقابل 11.3 میلی گرم در دسی لیتر شیر) و جیره های سویای عبوری (60 در مقابل 64.4 گرم در 100 گرم CP؛ 8.74 در مقابل 13.4 میلی گرم در دسی لیتر شیر) کمتر بود. با این حال، تفاوت بین سطوح RNB برای دانه باقلا بیشتر از جیره غذایی سویای عبوری بود. علاوه بر این، نسبت اسیدهای چرب شیر از همان الگوی اسیدهای چرب جیره پیروی می کند، اما به نظر می رسد بیوهیدروژناسیون برای RNB- از RNB0 برای هر دو منبع پروتئین و در دانه باقلا نسبت به جیره های غذایی سویای عبوری برای هر دو سطح RNB بیشتر است. اثر متقابل بر تعداد کل جویدن در واحد NDF مصرفی وجود داشت که برای RNB- در مقایسه با RNB0 برای هر دو منبع پروتئین بیشتر بود. با این حال، تفاوت بین سطوح RNB در دانه باقلا بیشتر از جیره غذایی سویای عبوری بود. به طور کلی، تفاوت در پاسخ حیوانات به RNB منفی بین جیره های غذایی دانه باقلا و سویای عبوری نیاز به درک بهتر اثر سطوح منفی RNB با مواد غذایی مختلف در میزان CP مشابه را نشان می‌دهد.

RNB منفی مصرف خوراک، قابلیت هضم جیره و تولید شیر را در گاوهای شیری پرتولید، به ویژه در جیره‌های حاوی منابع پروتئینی تجزیه‌پذیر کاهش می‌دهد. کاهش عرضه نیتروژن به میکروب‌های شکمبه ممکن است با عرضه مازاد پروتئین عبوری نسبت به نیاز گاوها یا با افزایش فعالیت خوردن و نشخوار آنها در هنگام ارائه جیره‌های حاوی منابع پروتئینی کند تجزیه (یا هر دو) برطرف شود. با این حال، مکانیسم های جبرانی نیاز به بررسی بیشتر دارد. نتایج حاضر تعامل بین سطح RNB و منبع پروتئین را برجسته می‌کند و به توضیح یافته‌های متضاد مشاهده شده در مطالعات قبلی با RNB منفی کمک می‌کند، اما همچنین نیاز به درک بهتر اثر RNB منفی در جیره ‌های غذایی متفاوت در مواد تشکیل دهنده یا ترکیب شیمیایی را نشان می‌دهد.

گروه علمی آگرین تک

  • تعداد بازدید: 272

دیدگاه ها

نظر شما پس از تایید مدیردر سایت نمایش داده می شود